English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (485 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
boundaries U 6 یا 4 امتیاز برای عبور توپ از خط مرزی
boundary U 6 یا 4 امتیاز برای عبور توپ از خط مرزی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
badminton U بازی انفرادی یا دو نفره در زمین به طول 04/31 متر و عرض 01/6متر برای دونفره و 81/5متر در 01/6 متر برای انفرادی و شامل سه گیم وهر گیم 51 امتیاز برای مردان و 11 امتیاز برای زنان
rugby point U امتیاز 3 یا 4 برای رساندن توپ به پشت خط پایان امتیاز 2 برای ضربه با پاوفرستان توپ از روی دروازه
handicaps U امتیاز برای ایجاد تعادل امتیاز تعادلی
handicap U امتیاز برای ایجاد تعادل امتیاز تعادلی
cold test U ازمایشی برای تعیین حداقل دمای لازم برای عبور ازادانه سیال
cold thrust U ازمایشی برای تعیین حداقل دمای لازم برای عبور ازادانه سیال
try for point U تلاش برای کسب امتیاز
One point for you. U یک درجه امتیاز [ بازی] برای تو.
magic number U امتیاز لازم برای قهرمانی
match points U اخرین امتیاز برای بردن مسابقه
hand U تغییروضع و فرصت برای کسب امتیاز
handing U تغییروضع و فرصت برای کسب امتیاز
free handicap U مسابقه با امتیاز تعادلی برای اسبها
match point U اخرین امتیاز برای بردن مسابقه
carrying U گرفتن توپ ودویدن برای کسب امتیاز
carry U گرفتن توپ ودویدن برای کسب امتیاز
rugby point U 3 امتیاز برای رد کردن توپ از فراز دروازبا پا
rugby point U 3 امتیاز برای ضربه ازاد یاضربه پنالتی
carries U گرفتن توپ ودویدن برای کسب امتیاز
carried U گرفتن توپ ودویدن برای کسب امتیاز
difficult terrain U زمین مشکل برای عبور
steals U از فرصت استفاده کردن توپزن برای کسب امتیاز
shut out <idiom> U مانع از گرفتن امتیاز برای تیم مقابل شدن
steal U از فرصت استفاده کردن توپزن برای کسب امتیاز
blocks U یک دوره مسابقه بیلیارد برای رسیدن به امتیاز معین
blocked U یک دوره مسابقه بیلیارد برای رسیدن به امتیاز معین
block U یک دوره مسابقه بیلیارد برای رسیدن به امتیاز معین
par U حساب امتیاز استاندارد برای هر بخش از بازی گلف
light-well U [حیاط کوچک برای عبور نور]
air-grating U [پنجره مشبک برای عبور هوا]
nurses U حفظ یک گوی یا بیشتر در یک نقطه برای کسب امتیاز پی درپی
nursed U حفظ یک گوی یا بیشتر در یک نقطه برای کسب امتیاز پی درپی
nurse U حفظ یک گوی یا بیشتر در یک نقطه برای کسب امتیاز پی درپی
best ball U بازی یک نفر درمقابل 2 یا 3نفر برای کسب بهترین امتیاز
winter book U تعیین امتیاز شرطبندی درزمستان برای مسابقه فصل بعد
burdended U فاصله گرفتن از قایق جلویی برای عبور
toll traverse U وجهی که برای عبور از املاک خصوصی پرداخت میشود
eye-form U [شکل کیسه ماهی برای عبور نازک نور]
goal light U چراغ قرمز پشت دروازه لاکراس برای نشان دادن امتیاز در هر بار
cone penetrometer U وسیله تعیین مقاومت خاک برای عبور و مرور خودروها
lancet U [پنجره نوک تیز با روزنه ی باریک برای عبور نور]
laced valley U [شیار ساخته شده از کاشی یا تخته سنگ برای عبور آب]
point after touchdown [یک امتیاز با گذراندن توپ بر فراز دروازه با ضربه پا پس از کسب شش امتیاز با رسیدن به پشت خط پایان]
paced U شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
setup U توپ اسان برای برگرداندن وضع گویهایی که به اسانی می توان امتیاز بدست اورد
pace U شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
paces U شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
overtime U وقت نامحدودپس از تساوی در امتیاز 41برای کسب دو امتیاز
to pound the filed U غیر قابل عبور کردن ازحصاری که برای دیگران غیرقابل عبوراست
bloop U عبور دادن مغناطیس از روی نوار برای پاک کردن سیگنالهایی که نیازی به آنها نیست
lawn bowling point U یک امتیاز برای رساندن گوی خود به گوی جک نزدیکتر ازگوی حریف
token bus network U EEEL استاندارد برای شبکههای محلی به صورت کابل توپولوژی باس . ایستگاههای کاری داده را با عبور Token منتقل می کنند
shed stick U چوب هاف [چوبی است نازک تر از کوجی که برای جدا کردن تارها در موقع عبور دادن پود بکار می رود.]
slingshot U مانور اتومبیل عقبتر برای عبور از اتومبیل جلو با استفاده از کاهش فشار هوا
slingshots U مانور اتومبیل عقبتر برای عبور از اتومبیل جلو با استفاده از کاهش فشار هوا
penetrometer U وسیلهای برای اندازه گیری قدرت نفود اشعه ایکس واشعههای نافد دیگر توسط مقایسه عبور و نفوذ انها درموارد مختلف
wading crossing U عبور از اب درقسمتهای قابل عبور
energy transition U عبور انرژی [ عبور عرضه انرژی ازسوخت سنگواره ای به سوخت پایدار ]
handicap U مسابقه ارابه رانی با دادن امتیاز از محل شروع به نسبت مسابقه امتیاز دادن به شرکت کنندگان
handicaps U مسابقه ارابه رانی با دادن امتیاز از محل شروع به نسبت مسابقه امتیاز دادن به شرکت کنندگان
watt U واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
watts U واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
paralic U مرزی
marginal U مرزی
borderline U مرزی
border U خط مرزی
boundaries U مرزی
bordered U خط مرزی
boundary U مرزی
bordering U خط مرزی
mete U : خط مرزی
marginal test U ازمون مرزی
limiting voltage U ولتاژ مرزی
exterritorial U برون مرزی
marginal check U برسی مرزی
marginal check U مقابله مرزی
cleavage plane U سطح مرزی
marchland U زمین مرزی
border land U زمین مرزی
oversea U برون مرزی
border stone U سنگ مرزی
outposts U پایگاه مرزی
marginal checking U بررسی مرزی
rubicon U مرز خط مرزی
border installations U تاسیسات مرزی
extraterritoriality U برون مرزی
marginal consciousness U هشیاری مرزی
extraterritorial U برون مرزی
frontalier U نیروهای مرزی
frontalier U یکان مرزی
outpost U پایگاه مرزی
frontier U خط فاصل مرزی
frontier treaty U معاهده مرزی
boundary surface U سطح مرزی
critical frequency U فرکانس مرزی
boundar trench U نهرچه مرزی
mete U سنگ مرزی
boundary conditions U شرایط مرزی
boundary layer U لایه مرزی
boundary effect U اثر مرزی
borderline state U حالت مرزی
boundary trench U نهرچه مرزی
borderline schizophrenia U اسکیزوفرنی مرزی
inland U درون مرزی داخله
exterritoriality U حقوق برون مرزی
extraterritoriality U حقوق برون مرزی
catchment U حوزه ابریز مرزی
frontalier U جزو یکان مرزی
costal frontier U نوار مرزی ساحلی
high seas U ابهای برون مرزی
surface boundary layer U لایه مرزی سطح
coastal frontier U نوار مرزی ساحلی
terry U سربازمدافع مرزی انگلیس
barrier combat air patrol U گشتی مرزی هوایی
laminar boundary layer U لایه مرزی خطی
borderline psychosis U روان پریشی مرزی
borderline mental deficiency U نقص عقلی مرزی
touch in goal U محدوده بین خط دروازه و خط مرزی
borderline mental retardation U عقب ماندگی ذهنی مرزی
touch in goal line U ادامه خط بین خط دروازه و خط مرزی
overseas U ماموریت برون مرزی یا خارج از کشور
anti- U ماده کائوچویی خاص برای عبور بار الکتریکی ایستا به یک زمین الکتریکی . یک اپراتور ماده را پیش از کنترل اعضای الکترونیکی حساس که ممکن است در اثر الکتریسیته ساکن آسیب ببیند کنترل میکند
drop shot U ضربه اهسته بالای حد مرزی و افتادن به زمین
service line U خط مرزی روی زمین در بازی اسکواش دوبل
oversea command U یکان خارج از کشور فرماندهی برون مرزی
service line U حد مرزی سرویس روی دیوار مقابل اسکواش
reynolds stress U تنش برشی در لایه مرزی خطی در سیال نارون
This new frontier incident probably means war. U این رویداد مرزی جدید معنیش احتمالآ جنگ است
traffic post U پست کنترل و عبور مرور پاسگاه کنترل عبور و مرور
intercoastal U رفت و امد داخل مملکتی درون ساحلی درون مرزی
kiosks U فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
kiosk U فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
runs U یک امتیاز
prominence U امتیاز
royalties U حق امتیاز
score U امتیاز
distinction U امتیاز
point U امتیاز
plus U امتیاز
chartering U امتیاز
prominency U امتیاز
distinctions U امتیاز
pre eminence U امتیاز
prerogative U امتیاز
rectum U امتیاز
priviege U امتیاز
credits U امتیاز
rectums U امتیاز
crediting U امتیاز
pas U امتیاز
credited U امتیاز
credit U امتیاز
prerogatives U امتیاز
act of grace U امتیاز
privilege U امتیاز
run U یک امتیاز
charter U امتیاز
charters U امتیاز
concession U امتیاز
royalty U حق امتیاز
concessions U امتیاز
game bird U یک امتیاز
chartered U امتیاز
exclusiveness U امتیاز
ads U امتیاز
scoreline U خط امتیاز
scorelines U خط امتیاز
scores U امتیاز
ad U امتیاز
leases U امتیاز
franc U امتیاز
franchise U امتیاز
licence U امتیاز
licences U امتیاز
lease U امتیاز
francs U امتیاز
licenses U امتیاز
franchises U امتیاز
pre-eminence U امتیاز
scored U امتیاز
upper hand U امتیاز
advantage U امتیاز
scoreless U بی امتیاز
headstart U امتیاز در شروع
go-ahead U امتیاز برتر
patenting U امتیاز نامه
perfect score U امتیاز کامل
patented U امتیاز نامه
decisions U برنده با امتیاز
patent U امتیاز نامه
converting U امتیاز گرفتن
concessioner U صاحب امتیاز
prerogatives U حق یا امتیاز ویژه
privileged U دارای امتیاز
concessionaire U صاحب امتیاز
concessionary U صاحب امتیاز
concessionary agreement U امتیاز نامه
licence owner U صاحب امتیاز
privileged U امتیاز دار
converted U امتیاز گرفتن
Recent search history Forum search
2New Format
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1Potential
1incentive
1affixation
1gorse melatonin
1if you have any question please ask us , we are here to help
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com